جوان روستایی در دل دشت از میثم مطیعی چه خواست؟ +عکس
تاریخ انتشار: ۲۳ مرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۹۵۴۸۷۰
صراط: حاج میثم مطیعی با انتشار متنی در در کانال شخصی خود به ماجرای قابل تامل درخواست یک جوان روستایی از او در روزهای قبل از شروع محرم سال گذشته اشاره کرده است که در ادامه خواهید خواند:
بیش از هر کسی، منبریها و مداحان و شعرا و خادمان امام حسین در هیأتها میفهمند برگزار کردن مراسم دهۀ اول محرم یعنی چه!
منبری و مداح میداند که از چهارپنج ماه قبل از دهۀ اول باید مشغول آماده کردن کارهایش باشد؛ از تهیۀ محتوای منبر بگیر تا جمعآوری شعر و مطالعۀ مقتل و ساختن لحن (سبک) و جهتگیری مضمونی و.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
از سوی دیگر خادمان هیأت هم چند ماه قبل از محرم باید مشغول برنامهریزی و طراحی باشند؛ از آمادهسازی مکان برگزاری بگیر تا هماهنگی انتظامات و فضاسازی و یافتن بانی خیر و تهیۀ سیاهیها و صوت و رفع مشکل پارکینگ و خلاصه هر چیزی که به نوعی اسباب راحتی حال مستمع باشد؛ مستمعی که در واقع زائر امام حسین (ع) است
مرحله نهایی آماده شدن برای محرم، رسم نانوشتهای است که میان مداحان و شعرا وجود دارد، که بعد از عید غدیر دیگر نمیتوانی پیدایشان کنی. میروند جاهای دور، روستاهای دورافتاده، گوشهای فارغ از شلوغیها و هیاهو؛ تا خود را برای محرم آماده کنند، تمرین کنند، سبک بسازند، خلوتی کنند با خود و مدد بگیرند از خدا و طلب توفیق کنند برای نوکری.
سال گذشته بود که قبل از محرم با یکی از رفقای کارگروه محتوایی هیأت، رفتیم به یک روستای ساده و خیلی دور. رسیدیم به تکخانهای کنار زمینهای زراعی. با استقبال گرم اهالی خانه و به اصرار ایشان مهمانشان شدیم. شام مختصری مهیا کردند که مثل خودشان ساده و باصفا بود. جوانی چهارشانه و قویهیکل هم سر سفره نشسته بود. شغلش چوپانی بود. از نگاهش میشد فهمید حرفی در دل دارد. من را صدا کرد. آن روزها پایم را عمل کرده بودم. عصازنان با هم رفتیم در دل تاریکی دشت. گفتم بفرما.
هنوز سردار شهید نشده بود. گفت: «میشه برام یه کاری کنی برم سوریه، مدافع حرم بشم؟» گفتم: «من شکر خدا هیچجا رئیس نیستم، فقط یه معلمم، ولی اگر کمکی ازم بر بیاد دریغ نمیکنم». یک سؤال کردم که جوابش هنوز در گوشم زنگ میزند؛ و چه خوب شد که پرسیدم. گفتم: «برا چی میخوای بری سوریه؟»
گفت: «بالا رو نگاه کن. این آسمون پرستاره رو ببین». آسمان مثل فرشی سیاه پر از گلهای سفید بود. گفت: «من هر شب که تو این دشت میخوابم، از زمین به این ستارهها خیره میشم. خیلی از این پایین به آسمون نگاه کردم. دیگه میخوام برم بالا... از پیش ستارهها اهل زمین رو تماشا کنم. ببینم از اون بالا دنیای مردم چه شکلیه؟»
در دلم به او غبطه خوردم و از نگاه بلندش حیرت کردم و با خود گفتم مگر میشود زیباتر از این میل به جاودانگی و تعالی را شرح داد؟
منبع: صراط نیوز
کلیدواژه: میثم مطیعی مداح ایام محرم سردارسلیمانی مدافع سلامت شهید حاج قاسم سلیمانی سوریه صراط
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.seratnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «صراط نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۹۵۴۸۷۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
خواست پدرزن برای قصاص دامادش
مرد جوان که در پی اختلاف با همسرش، وی را به قتل رسانده و سپس خودسوزی کرده بود در حالی در دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه شد که پدرزنش برای او درخواست قصاص کرد.
به گزارش مشرق، ۸ فروردین ۱۴۰۱ مردی در تماس با مرکز فوریتهای پلیسی از قتل دخترش خبر داد. وقتی مأموران به محل حادثه رفتند مشخص شد زنی ۳۸ ساله به نام مریم با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده است.
در نخستین گام از تحقیقات مشخص شد که همسر مقتول همزمان با جنایت ناپدید شده است.
پدر مقتول به پلیس گفت: دختر و دامادم بعد از سال تحویل به سفر رفتند و قرار بود پایان تعطیلات برگردند اما روز ۵ فروردین من حالم بد شد و با دخترم تماس گرفتم و از او خواستم که اگر امکان دارد به تهران برگردند آنها هم به خاطر من سفرشان را نیمه کاره رها کردند و برگشتند. بعد هم به خانه من آمدند. آن شب بعد از خوردن شام به خانه خودشان رفتند. صبح با دخترم تماس گرفتم اما جواب نداد نگرانش شدم و به خانهشان رفتم هرچه زنگ زدم کسی در را باز نکرد. در نهایت با کلید یدک که پیشم بود در را باز کردم و دیدم دخترم کشته شده است و دامادم هم نیست.
مأموران حدود ۳ هفته در جستوجوی شوهر مقتول بودند تا اینکه از بیمارستانی در لواسان خبر رسید مرد جوان با آثار سوختگی در بیمارستان بستری شده است.
وی پس از بهبودی در همان بازجوییهای ابتدایی به قتل همسرش اعتراف کرد و با تکمیل تحقیقات پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۰ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت
در ابتدای جلسه پدر مقتول برای دامادش درخواست قصاص کرد.
بعد از آن متهم به جایگاه رفت و گفت: من و همسرم با هم اختلاف داشتیم، اما زیاد نبود؛ موضوعی که باعث شد من او را بکشم مربوط به سفرمان در تعطیلات نوروز است. ما قرار بود پانزده روز به سفر برویم که پدر همسرم تماس گرفت و گفت حالش بد است ما هم به ناچار برگشتیم، اما وقتی به خانه پدرزنم رفتیم دیدیم حالش بد نیست و بیخودی ما را به تهران کشانده است، همان شب به همسرم گفت دوباره به سفر برویم که من مخالفت کردم و گفتم خسته هستم و دیگر نمیخواهم جایی بروم. سر همین موضوع بحثمان شد. من داشتم سالاد درست میکردم که عصبانی شدم و میخواستم با همان چاقویی که دستم بود خودم را بزنم اما مریم جلوی من را گرفت و چاقو ناخواسته به او خورد بعد هم از شدت عصبانیت دو ضربه دیگر هم زدم و از خانه خارج شدم. ۲۰ روز از ماجرا گذشته بود و عذاب وجدان رهایم نمیکرد به همین خاطر تصمیم گرفتم خودم را بکشم. در نزدیکی پارکی در لواسان گالن نفت را که از قبل تهیه کرده بودم روی ماشینم ریختم و آتش زدم اما رهگذران نجاتم دادند. من شرمنده پدرزنم هستم و از او میخواهم من را ببخشد.
در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
منبع: روزنامه ایران